بایگانی برچسب‌ها: میرحسین موسوی

گردش به راست ممنوع!

فرانسوای دوم از سلسله سوسیالیست‌ها در فرانسه به قدرت رسید. فرانسوای اول یا‌‌ همان فرانسوا میتران (François Mitterand) از سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۹۵ زمام قدرت را در فرانسه به دست داشت و اولین رئیس جمهور سوسیالیست این کشور بود. انتخابات ریاست جمهوری فرانسه مخصوصا در این مقطع بسیار حساس از چندین دیدگاه‌ شایان بررسی است:

یکم: این انتخابات از جهاتی به انتخابات سال ۱۳۸۸ خورشیدی در ایران شباهت دارد. بخش بزرگی از مردم فرانسه از پنج سال عملکرد نیکوُلا سارکوُزیِ راست‌گرا، خرسند نبودند و دل در گرو وعده‌های سوسیالیستی فرانسوا اوُلاند چپ‌گرا بسته بودند. از طرفی بخش قابل توجهی از فرانسوی‌ها سیاست‌های نیکولا سارکوزی را باب طبع خود می‌دیدند و اصلا دلشان نمی‌خواست که او به این زودی کاخ الیزه را ترک کند و انتخاب یک رئیس جمهور سوسیالیست، آن هم در این بلبشوی بحران اقتصادی بزرگ‌ترین کابوسشان بود. این شد که انتخابات ریاست جمهوری فرانسه صحنه داغ رقابت تنگاتنگ این دو رقیب شد. در ایران هم بخش بزرگی از مردم که از‌‌‌‌ همان اول، محمود احمدی‌نژاد را نمی‌خواستند، دیگر بعد از چهار سال حتی تحمل دیدن ریخت او را از دریچه تلویزیون نداشتند. کسانی که در تمام آن چهار سال آزگار منتظر انتخابات سال ۸۸ بودند تا احمدی‌نژاد را به‌‌‌‌ همان جایی که ازش آمده بود بفرستند. از طرفی کم نبودند آن‌هایی که احمدی‌نژاد را از دل و جان دوست داشتند. کسانی که هشت سال حضور اصلاح طلبان را در قدرت مثل یک استخوان لای زخم تحمل کرده بودند، به کمتر از پیروزی مجدد احمدی‌نژاد راضی نبودند. همه این‌ها انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۸۸ را به صحنه پرشور رقابت بین نامزد‌ها بدل کرد. اما آنچه موجب تفاوت بین این دو انتخابات می‌شود، نتیجه آن‌هاست. در فرانسه، فرانسوا اولاند‌‌‌‌ همان طور که انتظار می‌رفت با اکثریت ۵۱٪ آرا به پیروزی رسید. نیکولا سارکوزی دقایقی بعد از اعلام نتایج شکست را پذیرفت و با تشکر از همه هوادارانش، خود را مقصر اصلی این شکست دانست و سپس برای اولاند آرزوی موفقیت کرد و او را رئیس جمهور قانونی همه فرانسه دانست و گفت آنچه مهم است سرنوشت فرانسه است. فرانسوا اولاند هم در نطق بعد از پیروزی‌اش از زحمات پنج ساله سارکوزی تشکر کرد و گفت فرانسوی‌ها امروز به «تغییر» رای داده‌اند. او از آن‌هایی که در این انتخابات به او رای ندادند هم تشکر کرد و خواست تا او را رئیس جمهور خودشان بدانند و به فرانسوی‌ها قول داد در خدمت بزرگی فرانسه باشد. هواداران اولاند در خیابان‌ها به رقص و پایکوبی پرداختند و هواداران سارکوزی به خانه‌‌هایشان خزیدند.

در ایران اما چه شد؟ در مقابل چشم‌های متعجب همگان محمود احمدی‌نژاد با آمار بی‌سابقه ۶۳٪ آرای به صندوق ریخته شده برنده انتخابات اعلام شد. میرحسین موسوی اما خود را پیروز قاطع این انتخابات خواند و گفت که تسلیم این بازی خطرناک نخواهد شد. راهپیمایی اعتراض آمیز مخالفان احمدی‌نژاد به خاک و خون کشیده شد. میرحسین موسوی و مهدی کروبی به حصر خانگی درآمدند. در جریان چندین ماه کشمکش خیابانی صد‌ها نفر کشته شدند و هزاران نفر به زندان افتادند و در زندان تحت فجیع‌ترین شکنجه‌ها قرار گرفتند. محمود احمدی‌نژاد در سخنرانی بعد از پیروزی‌اش گستاخانه میلیون‌ها ایرانی را «مشتی خس و خاشاک» نامید. انتخاباتی که با در نظر گرفتن پیروزی هر یک از طرفین می‌توانست به یکی از با شکوه‌ترین و بزرگ‌ترین نمودهای مردم سالاری در تاریخ معاصر بدل شود و همچون برگ زرینی در تاریخ ایران بدرخشد و سبب سرفرازی هر ایرانی گردد، کابوس شومی شد و سایه سنگینش ایران را در قعر تاریکی فرو برد و عواقبناگوارش موجب سرافکندگی ایرانیان گردید.

دوم: در سال ۲۰۰۸ میلادی کابینه روُمانوُ پروُدی (Romano Prodi) نخست وزیر چپ‌گرای وقت ایتالیا بعد از دو سال بر سر قدرت بودن فقط با اختلاف یک رای موفق به کسب اکثریت آرا در مجلس ایتالیا نشد. پرودی استعفا داد و کار به انتخابات زود هنگام کشید و در آن سیلویوُ برلوسکوُنی برای چهارمین بار به مقام نخست وزیری رسید. سید ابراهیم نبوی در آن زمان نوشت: «در انتخابات ایتالیا راست‌های فاشیست بر چپ‌های بی‌عرضه پیروز شدند». تقریبا یک سال بعد از آن، و پس از حوادث انتخابات ریاست جمهوری ایران، اسلاوُی ژیژک – فیلسوف اهل اسلوُونی – در یک مقاله کوتاه برلوسکوُنی را احمدی نژاد اروپا نامید و نسبت به قدرت گرفتن افرادی همچون او در دیگر کشورهای اروپایی هشدار داد.

تقریبا در تاریخ همه کشورهای با نظام مردم سالارانه و حتی کشورهایی با نظام‌هایی با یک مردم سالاری نیم‌بند مثل ایران همواره چپ‌ها و به طور کلی کسانی که در مقابل محافظه کاران قرار می‌گیرند به بی‌عرضگی متهم شده‌اند. چپ‌ها همیشه خوب حرف می‌زنند. نمونه‌های غربیشان همیشه از صلح حرف می‌زنند. در مناقشه اعراب و اسرائیل بیشتر سعی می‌کنند طرف ضعیف‌ها (فلسطینی‌ها) را بگیرند. حرف خروج نیروهای ناتو – فرق نمی‌کند کجا باشند – از دهنشان نمی‌افتد. طرفدار استفاده از انرژی‌های پاک هستند. به همزیستی و تنوع فرهنگی اعتقاد دارند و از مهاجران حمایت می‌کنند. مخالف سر سخت واتیکان و هر تشکیلات عریض و طویل دیگری که از قِبَل مذهب به قدرت و ثروت رسیده هستند. با خصوصی‌سازی و برنامه‌هایی از این قبیل مخالفند و طرفدار بهداشت و آموزش رایگان هستند. نمونه‌های ایرانیشان هم همیشه از صلح و گفتمان حرف می‌زنند. از آزادی‌های مدنی و اجتماعی حمایت می‌کنند. طرفدار یک اقتصاد باز و رقابتی هستند و سعی در کوچک کردن دولت دارند. با نظامی‌ها و مذهبیون افراطی میانه خوبی ندارند و بیشتر به یک تعریف انعطاف‌پذیر از اسلام گرایش دارند. حتما شما هم متوجه زیبایی این حرف‌ها و وعده و وعید‌ها شده‌اید. درست است. مدینه فاضله‌ای که چپ‌گرا‌ها از آن می‌گویند، دل هر انسان آزاده‌ای را به آب می‌اندازد اما متاسفانه همین چپ‌گرا‌ها در اندک فرصت‌های تاریخی که در اختیارشان قرار گرفته است بد جوری گند زده‌اند. از آخر و عاقبت اتحاد جماهیر شوروی تا همین دوره هشت ساله اصلاحات خودمان. البته در اکثر موارد چپ‌گرا‌ها دوست دارند شکست خودشان را به گردن حریفان صاحب زور و زرشان در جرگه دست راستی‌ها بیاندازند؛ ایهود اوُلمِرت نخست وزیر سابق اسرائیل که کابینه‌اش ائتلافی از احزاب چپ‌گرا بود، شکست طرح صلح بین اسرائیل و فلسطینیان و همچنین سرنگونی دولتش را به گردن میلیاردر‌های دست راستی یهودی می‌اندازد.

مرسوم است که در زمان رکود و بحران اقتصادی گرایش به رفتارهای افراطی افزایش پیدا می‌کند که راه یافتن حزب نئونازی طلوع زرین در یونان به مجلس و همچین رای ۱۷٪ راست‌های افراطی در دور دوم انتخابات فرانسه دال بر آن است. با این همه به نظر می آید که دست کم مردم فرانسه هشدار سه سال پیش ژیژک را جدی گرفته اند. پیروزی نهایی فرانسوا اولاند در انتخابات فرانسه شاید نشان دهنده آگاهی توده‌های مردم به خطر قدرت گرفت احزاب با گرایش‌های راست افراطی باشد. چیزی که انتخابات اخیر ریاست جمهوری فرانسه را حائز اهمیت می‌کند همین فرصت دادن دوباره فرانسوی‌ها به احزاب چپ است برای عرض اندامی دوباره. برای اثبات اینکه کاپیتالیزم پایان همه چیز نیست.

بیان دیدگاه

دسته نوشته ها